نيكادلنيكادل، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

بر بال فرشته ها نيكادل

بر بال رؤياها

                   "بر بال رؤ ياها " برايت قصه ها سازم ز عشق و شور و سرمستي فداي لؤلؤ چشمان تو گشتم در اين هستي گل گلزار من گشته به هر كوي و به هر برزن به روي چشم گريانم ، به روي عالم و هستي بيا جانم بيا زنداني چشمان تارم شو ز بيماري و بيزاري و از هر بيخودي رستي مرا در دل خدايي هست و در سر هم خداوندي نمي آيد ز ايمانش دل از پاكي به هر پستي الا يا ايها الساقي ادر كاسآ و ناولها كه عشق آسان نمود اول و در آخر ازاو جستي ز انوار " خدا " آمد همو " نيكادل " زيبا ز رعنايي و زيبايي ، ز خلقت همچو تردستي بروي بال او...
17 آبان 1390

آغاز کن مرا

زیبا هوای طاقتم ابریست چشمی از عشق ببخشایم تا رود مهتاب بشوید اندوهم را زیبا هنوز مرز عشق از حول و حوش چشمانت مي گذرد برمن مبند چشم دست مرا بگير و كوچه هاي سبز را با من بگرد يادم بده چگونه بنويسم تا عشق در زير باران محو نشود چگونه بخوانم تا عشق در تمامي دلها امضاء شود يادم بده چگونه نگاهت كنم تا تردي قامتت در تند باد عشق نلرزد زيبا آنگونه عاشقم كه هر نگاهم شعر است زيبا چشم تو شعر چشم تو شاعر است من دزد شعرهاي چشم توام زيبا زيبا كنار حوصله ام بنشين بنشين مرا به شط خاطره بنشان بنشان مرا ب...
10 آبان 1390

بچه ماهي

"براي همه بچه ماهيها" دلم براي ستاره ها براي همه بچه ماهيها تنگ است دلم براي رخ مهتاب گونه ات تنگ است دلم براي هر آنچه كه عطر نفسهاي تو را در خاطرم زنده مي كند تنگ است و اكنون من ماهي بركه چشمان تو ام كه در انزواي خود پرسه مي زند ... از : بابايي تقديم به عزيزترينم نيكادل ...
4 آبان 1390

بدون عنوان

مامانی جونم مهربون قرتی من امروز اولین روزی است که دارم توی وبلاگت مطلب می نویسم قربونت برم دو تا نظر برای مطالب بابایی نوشتم حالا هم خودم دارم می نویسم الان زنگ زدم خونه و حالت رو پرسیدم خاله فریده جون (‌عشقت ) پیشت بود و برات آهنگ بری باخ گذاشته بود تازه از خواب پا شده بودی کاش پیشت بودم و هزار تا بوست می کردم فضولکم دندونای موشیتو بخورم فدای تو مامان فریناز
23 مهر 1390

مو فرفري

دلبر سيمين بر و رعناي من اي كه در دنيا تويي رؤياي من ماهكم ابرو كمون دلربا فرفر موهاي تو داداي من اي تو زيبايي اين گرد آفريد اي وجودت مرحوم و والاي من طاقت دلتنگي قلب پدر آرزوي هر شب و روزهاي من
23 مهر 1390

گل اشك

هر شب اين دل بخدا پر مي كشه تا مرقدت آشيون كفتر جلد دلم سرو قدت اشك من آهوي تنها كرمت ضامن من بخدا عاشقتم با عاشقت حرفي بزن يا امام رضا اگه آسمونم باشه نگات آرزومه روز و شب چشام بيفته زير پات دوست دارم گريه كنون گنبدتو نگاه كنم اسمتو امام رضا با جون و دل صدا كنم من مي شم ديوونه و صحن تو ديوونه خونه جز تو احساس قشنگ قلبمو كي مي دونه نمي دونم تا كجا تا كي بايد زار بزنم گل اشكو با طناب مژه هام دار بزنم خاك پاي زائرات مرهم درده بخدا مهربونيت همه رو ديوونه كرده بخدا بطلب بيام به پا بوست عزيز فاطمه يا امام رضا بهشت پيش چشات خيلي كمه ...
16 مهر 1390

شعري از يك دوست

"نيكادل ناز نازي" چشم چشم دو ابرو يه دماغ كوچولو سفيد و سبز و آبي با يه لب سرخابي يه بوس بده عزيزم نيكادل ناز نازي خوشگل توي آبي تپل مپل عزيزم عشق تموم دنيا نيكادل نيكادل توي دل ماهيا نيكادل نيكادل سيندرلا بل و اورولا نيكادل نيكادل ماه و خورشيد و ستاره نيكادل نيكادل ناز نازي طلايي بخند تا بخنديم توي دل ماهيا نيكادل نيكادل خوشكل مو فرفري از لبات من مي چينم يه عالمه آب نبات نيكادل ناز نازي چشم چشم دو ابرو يه دماغ كوچولو سفيد و سبز و آبي واي چه لبي سرخابي از طرف :  عسل جان شنبه 09/07/90     ...
10 مهر 1390