درنور گلهای مهتاب گون اقاقی
درنور گلهای مهتاب گون اقاقی در زیر باران ابریشمین نگاهت بار دگر ای گل سایه رست چمنزار تنهایی من چون جلگه ای سبز و شاداب گشتم درتیرگی های بیگانه با روشنایی همراز مهتاب گشتم امشب به شکرانه بارش پر نثار نگاهت ای ابر بارانی مهربانی من با شب و جوی و ساحل غزل می سرایم زین خشک سالان و بی برگی دیرگاهان تا جوشش و رویش لحظه های ازل می گرایم در پرده عصمت باغ های خیالم چون نور و چون عطر جاری ست شعر زلال نگاهت دوشیزه تر از حقیقت آه ای نسیم سخن های تو نبض هر لحظه ی زندگانی در نور گلهای مهتاب گون اقاقی در ساکت این خیابان با من دمی گفت وگو کن از پاکی چشمه های بلورین کهسار وز شوق پوینده ی آوان بیابان ...