تولد4سالگي
فرشته قشنگ من
بهار با وجود تو چه بيشمار مي شود
چه بيشمار مي شود ترانه هاي سبز باغ
چو يك غزل كه از درون سينه ام
به شعرهاي ناب تو پر از نگار مي شود
تو ناز من ، بهار من ، عزيز بي قرار من
ببين دلم درون سينه ، تند تند ميزند
و آتش نگاه تو مرا مدام مي كشد
مرا به دام مي كشد مرا به كام مي كشد
تويي تمام آسمان هر شبم
تويي ستاره سپيد پر تبم
تو آمدي زابرها، زآسمان آبي و ستاره ها
تو آمدي ز سرزمين عطرها و نورها
مرا نشانده اي به قايقي
درون بركه اي ز درد و عاشقي
من از خمار عشق تو درون بركه ها گمم
مرا مبر ز شعرهاي چشم تو
مرا مگير از اين خمار عاشقي
من از ستاره ها ، فرشته ها و ابرها
تو را سراغ گرفته ام
نگاه كن
چگونه ابر آسمان دلش شكست
و خيس شد زمين ز حزن ديده ترش
صدا بزن مرا ، صداي تو
صداي بال برفي فرشتگان
مرا مبر ز ديده ات
مرا ز با تو بودنت جدا مكن
مرا بپيچ در حرير بوسه ات
نگاه كن
دلم درون اين قفس
چگونه ذوب مي شود
چگونه آب مي شود
به روي دفتر دلم قدم بزن
به روي دل نوشته هاي شعر من
نگاه كن
كه گوشه چشم ناز تو
براي سايه هاي هر شبم
اسير چنگ افتاب مي شود .
تقديم به دختر عزيزم
به مناسبت چهارمين سالروز تولدش
بهمن1392